نظام سرمایه داری غرب رو به اضمحلال است ، اسلام هراسی، ترفند مکرون برای اختلاف افکنی بین جلیقه زردها

به گزارش وبلاگ امین و کیوان، پژوهشگر مسائل بین المللی ضمن تشریح ریشه جنبش جلیقه زردهای فرانسه، آن را نشانه ای از افول نظام لیبرال دموکراسی غرب می داند.

نظام سرمایه داری غرب رو به اضمحلال است ، اسلام هراسی، ترفند مکرون برای اختلاف افکنی بین جلیقه زردها

جنبش جلیقه زردها در فرانسه بیش از یک سال است که در جریان است. این جنبش مردمی، هدفش اعتراض به نظام سرمایه داری و دموکراسی لیبرال است و با شعارهای عدالت طلبانه، کاهش مالیات ها و افزایش رفاه اجتماعی، خواستار برچیده شدن تبعیض ها در جامعه فرانسه است.

دکتر عبدالله مرادی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر مسائل بین المللی در گفت وگویی اختصاصی با خبرنگار با تشریح ریشه های جنبش جلیقه زردها و ترکیب جمعیتی این جنبش اعتراضی می گوید دولت فرانسه برای برای مقابله با تظاهرات گسترده و دامنه دار جلیقه زردها از ترفند اسلام هراسی استفاده می نماید. در ادامه مشروح این گفت وگو را می خوانید:

تناقض در خود نظام لیبرال دموکراسی سبب انتقاد در هر دو حوزه دانشگاه و عموم مردم بخصوص تظاهرنمایندگان فرانسوی شده است. چهار دهه قبل تصور بر این بود که لیبرال دموکراسی مناسب جوامع است؛ اما امروزه این تفکر دیگر وجود ندارد زیرا تنها مفهوم لیبرالیسم مالی باقی مانده که خود لیبرالیسم مالی هم مبتنی بر نظام سرمایه داری است. اما در مقابل، دموکراسی مبتنی بر خیر عمومی و نظر اکثریت جامعه است. بنابراین میان لیبرالیسم که مبتنی بر نظام سرمایه داری و قشر خاص در جامعه است با دموکراسی که مبتنی بر آحاد جامعه است تعارض وجود دارد. از همین رو، بسیاری از متفکران در غرب این موضوع را مطرح می نمایند که شاید ترکیب جامعه به لیبرال دموکراسی تفسیر گردد، اما در واقع لیبرالیسم بر دموکراسی حاکم شده است و صرفاً دموکراسی را برای ظاهرسازی و پوشش مشروعیت بخش خود به خدمت گرفته است. لیبرال دموکراسی مدت ها است در فلسفه سیاسی غرب زیر سوال رفته است.

از زمان جنبش وال استریت در عرصه خیابانی و میدانی هم این موضوع را شاهد بوده ایم که همه جناح ها و گروه هایی که به نوعی مخالف تفوق نظام سرمایه داری هستند، به صورت یک صدا در تجمعات با آن مخالفت نموده اند. به طور مثال گروه های چپ که به دنبال عدالت خواهی و برابری هستند، هواداران محیط زیست، گروه های ضدجنگ، هواداران صلح و فمینیست ها. چون نظام حاکم را لیبرالیسم و مبتنی بر سرمایه داری می دانند و به نوعی به لیبرالیسم نقد داشتند در جنبش وال استریت دوشادوش هم حضور پیدا کردند.

: جنبش جلیقه زرد های فرانسه؛ فریاد به حاشیه رانده شدگان

هم اکنون در فرانسه نیز چنین شرایطی را شاهد هستیم. این موضوع به چند دلیل در خصوص فرانسه حائز اهمیت است. نخست اینکه امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه پس از پیروزی در انتخابات، با توجه به سابقه سیاسی و مالی و اتصال به طبقه بانکدارها در جامعه فرانسه داشت، تصور می شد احتمالا حامی اقلیت ثروتمند حاکم بر جامعه باشد. با این حال، موضع مکرون، موضع میانه ای بود. این امیدواری وجود داشت که مکرون با توجه به چهره جوان و با شعارهای متفاوتی که داده بود، یک روح جدیدی بر فرانسه بدمد، اما وی در انجام این کار ناموفق بود.

از زمان خداحافظی ژاک شیراک از قدرت، هیچ رئیس جمهوری در فرانسه دوره باثباتی را طی ننموده است و هیچ کدام از آنها صندلی مردمی بالایی پیدا نکردند. از همین رو شاهدیم جامعه فرانسه در حالت اعتراضی قرار گرفته و اعتراضات را هم همین طیف چپ به طور کلی و گروه های انتقادی تشکیل می دهند.

اتفاق متفاوت و پدیده نوینی که در فرانسه روی داد، به وجود آمدن یک درک اجتماعی جدید بود. ما شاهد آن بودیم که گروه های منتهی الیه چپ مانند نئومارکسیست ها، فمینیست ها، هواداران صلح و محیط زیست و تمامی جریان های انتقادی از یک سو و گروه های راست افراطی مانند ملی گرایان از سوی دیگر در کنار هم قرار دریافتد. این درک اجتماعی به وجود آمده که همه گروه های سیاسی حاکم، در نهایت یکسانند و تغییری در شرایط جامعه به نفع مردم به وجود نخواهند آورد. شانتال موفه، از نظریه پردازان پست مدرنیست در این رابطه می گوید دنیای معاصر به سمتی در حال حرکت است که گروه های سیاسی شاید ظاهراً چپ یا راست به نظر برسند اما عمق فاصله ایدئولوژی در میان آنها وجود ندارد. این امر در عرصه انتخابات دایره انتخاب مردم را به شدت محدود می نماید، گویی انتخاب میان نوشابه پِپسی و کوکاکولا است.

جامعه فرانسه، جامعه ای بسیار ایدئولوژیک است و مردم همواره طی چندین نسل، یک ایدئولوژی خاصی داشته اند. هم اکنون شاهد آن هستیم که چنین جامعه ای در عرصه انتخاب سیاسی میان دو انتخاب قرار می گیرند که مانند انتخاب همان دو نوشابه با مارک های متفاوت است. به همین دلیل هیچ کدام از دو سر دو طیف جناح های سیاسی که بسیار ایدئولوژیک هم هستند از انتخابی که انجام داده اند راضی نیستند، چه چپ ها که مکرون را نماینده طبقه نظام سرمایه داری می دانند و چه راست ها که مکرون را مطابق ارزش های ملی و فرهنگی خود نمی دانند و به همین دلیل هر دو وارد عرصه اعتراضات شدند. اتفاقی که درباره جلیقه زردها رخ داد پیوند میان این دو گروه است. دو سر دو طیف رادیکال جامعه فرانسه برای نخستین بار در کنار یکدیگر قرار دریافتد و تا چند هفته نخست اعتراضات موج قدرتمندی به وجود آوردند.

دولت فرانسه در مقابل برای متفرق کردن معترضان تمرکز خود را روی طیف راست و ملی گرا قرار داد تا آنها را از عرصه اعتراضات خارج کند. در واقع دولت فرانسه کوشش کرد با ایجاد شکاف، راست ها را از خیابان خارج کند. این امر با پررنگ کردن تروریسم سلفی و اسلام هراسی رخ داد. همزمان با اعتراضات، شاهد چند اقدام تروریستی بودیم و دولت فرانسه با غنیمت شمردن فرصت، یک کارزار تبلیغاتی به راه انداخت و اینگونه القا کرد که به دلیل اعتراضات مردم، دستگاه امنیتی توان خود را از دست داده و فضا برای تروریست های مسلمان باز شده است. مخاطب این سخنان جریانات راست و ملی گرا بودند که بسیار با قصه مهاجرت و مسلمانان مشکل داشتند.

بنابراین این قشر از صفوف اعتراضات خارج شدند و به نوعی دولت فرانسه توانست یک شکاف میان دو طرف ایجاد کند و از آن روز به بعد جمعیت تظاهرنماینده کاهش یافت. انتظار می رفت معترضان چپ نیز به مرور زمان اعتراضاتشان کمرنگ گردد، ولی شاهد آن هستیم که با گذشت بیش از یک سال نیز این اعتراضات سرانجام نیافته است.

این امر ناشی از آن است که چشم اندازی حقیقی وجود ندارد که نظام سرمایه داری بخواهد خودش را تعدیل کند. اگر در دهه 60 و 70 میلادی اعتراضی در کشورهای غربی رخ می داد، به واسطه وجود دو قطب ایدئولوژیک در آن موقع، انتظار می رفت برای آنکه نظام سرمایه داری در مقابل کمونیست بتواند پویایی خود را حفظ کند، مقداری عدالت و برابری را در سیاست خودش لحاظ کند. ولی در حال حاضر هیچ چشم اندازی وجود ندارد که لیبرالیسم حاکم یک گام عقب بنشیند و سیاست های خود در خصوص ثروتمندان، مالیات ها و خدمات اجتماعی را اصلاح کند. به همین دلیل، این موضوع هراس اجتماعی را در طیف های منتقد همچنان بالا نگه می دارد و آنها را مجبور می نماید در عرصه خیابان باقی بمانند.

با استناد به شواهد موجود و تاریخی، تفکرات لیبرال دموکراسی در حال اضمحلال است. غرب با سرعت بسیار زیادی در حال حرکت به سمت فضای رادیکال است. در بعضی کشورها جنبش های راست گرایانه و ملی گرایانه این فضای رادیکال را بدست می گیرند مانند آمریکا، که دونالد ترامپ از همین ظرفیت استفاده می نماید. رویکرد ترامپ تمرکز بر روی قشر متوسط و کارگر سفیدپوست با رویکردی مردانه است. همین شرایط در ایتالیا در حال وقوع است، در واقع لیبرال دموکراسی در حال تمایل به سمت جنبش های رادیکال فاشیستی و ملی گرایانه است. در بعضی کشورها که ساختار رفاه اجتماعی پایین تر است و نظام سرمایه داری خیلی قوی تر، مانند فرانسه، این اتفاقات در بروز جنبش های چپ و برابرخواستاره خود را نشان می دهد. در مقابل، آنجا که کشور یک نظام رفاه اجتماعی مطلوب دارد مانند کشورهای اسکاندیناوی، آلمان و دانمارک، به نظر نمی رسد شاهد چنین اتفاقاتی باشیم. این جوامع به جای واژه لیبرال دموکرات، خود را سوسیال دموکرات می خوانند. در این کشورها ارزش های برابری خواستاره پررنگ است و به نظر، آنها از این اتفاقات مصون هستند.

با این حال، در کشورهایی که دچار بحران مالی هستند مثل اسپانیا، ایتالیا، یونان و تاحدی فرانسه، هم خطر بروز چپ گرایی و هم خطر بروز راست گرایی افراطی در آنها وجود دارد. مجموعه این موارد نظم لیبرال دموکراسی آنها را تهدید می نماید. تلقی می شد نظام غربی یک نظام یکپارچه است و غرب به مدینه فاضله رسیده است. به همین دلیل فوکویاما آن را سرانجام تاریخ خوانده بود ولی شاهد هستیم که این تفکر در حال نقض و اضمحلال است. با وجود روسای جمهوری مانند ترامپ و نیز رئیس جمهور برزیل، بخش راستگرایانه در این کشورها قدرت بیشتری خواهند گرفت. با این حال، جنبش های چپ گرایانه هم در بعضی کشورهای غربی در حال قدرت دریافت هستند.

تهیه و تنظیم: ابوالفضل هاشمی

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

به "نظام سرمایه داری غرب رو به اضمحلال است ، اسلام هراسی، ترفند مکرون برای اختلاف افکنی بین جلیقه زردها" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نظام سرمایه داری غرب رو به اضمحلال است ، اسلام هراسی، ترفند مکرون برای اختلاف افکنی بین جلیقه زردها"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید